روانشناسی سطوح حمایت و مقاومت؛ این نواحی چگونه شکل میگیرند؟
تحلیلگران تکنیکال از سطوح حمایت (support) و مقاومت (resistance) برای یافتن نقاط قیمتی روی نمودار استفاده میکنند که در آنجا احتمال وقفه در حرکت یا برگشت روند موجود وجود دارد.حمایت در جایی اتفاق میافتد
که انتظار میرود یک روند نزولی به دلیل تمرکز تقاضا متوقف شود. مقاومت جایی اتفاق میافتد که انتظار میرود یک روند صعودی به دلیل تمرکز عرضه، به صورت موقت متوقف شود.
این سطوح که در نگاه اول ممکن است قراردادی به نظر برسند، بر اساس سنتیمنت و قیمت مرجع (برای مثال قیمت خاصی مرجع میشود و بقیه قیمتها در مقایسه با آن قیمت، میتوانند گران یا ارزان به نظر برسند) بازار هستند.
مروری بر نکات مهم
سطوح حمایت و مقاومت، سطوح قیمتی مهمی روی نمودار هستند که مثل مانع عمل میکنند و به قیمت اجازه نمیدهند که در جهت مشخص به حرکت خود ادامه دهد. روانشناسی بازار نقش و اهمیت زیادی دارد؛ چرا که معاملهگران و سرمایهگذاران، گذشته را به یاد میآورند و به تغییرات واکنش نشان میدهند تا حرکت آینده بازار را پیشبینی کنند. با درک سنتیمت و احساسات هر یک از بازیگران بازار و مجموع این عوامل، میتوان جابهجایی نواحی عرضه و تقاضا را مشخص کرد.
روانشناسی پشت حمایت و مقاومت
در هر بازار مالی، معمولاً سه نوع شرکتکننده در هر سطح قیمتی وجود دارد:
افرادی که در موقعیت خرید (long) قرار دارند و در انتظار افزایش قیمتاند. کسانی که در موقعیت فروش (short) قرار دارند و امیدوارند که قیمت کاهش یابد. افرادی که هنوز تصمیم نگرفتهاند در کدام جهت وارد معامله شوند. وقتی قیمت از سطح حمایت بالاتر میرود، معاملهگرانی که در موقعیت خرید هستند خوشحال خواهند بود و اگر قیمت دوباره به همان سطح حمایت برگردد، ممکن است که حجم موقعیت معاملاتی خود را افزایش دهند.
معاملهگرانی که در موقعیت فروش قرار دارند، دچار تردید میشوند و اگر قیمت به همان سطح حمایت برگردد، ممکن است که در قیمت سربهسر یا نزدیک آن از موقعیت فروش خارج شوند.
معاملهگرانی که از قبل در این سطح قیمت وارد بازار نشدهاند، ممکن است در صورت بازگشت قیمت به همان سطح حمایت، برای ورود به موقعیت خرید هجوم بیاورند. در واقع تعداد زیادی از معاملهگران، مشتاقانه منتظرند که در این سطح وارد موقعیت خرید شوند و به قدرت آن به عنوان یک ناحیه حمایتی بیفزایند.
اگر همه این شرکتکنندگان بازار در این سطح بخرند، قیمت دوباره از آن سطح حمایت برمیگردد و به سمت بالا حرکت میکند.
در عین حال قیمت میتواند به زیر سطح حمایت ریزش کند. وقتی قیمت به ریزش و کاهش خود ادامه میدهد، معاملهگران بهسرعت متوجه میشوند که آن سطح حمایت نمیتواند قیمت را نگه دارد و مانع ریزش آن شود. ممکن است معاملهگرانی که در موقعیت خرید هستند منتظر بمانند تا قیمت دوباره به سطح حمایت قبلی (که اکنون نقش مقاومت را بازی میکند) برگردد تا از موقعیت خرید خارج شوند و ضرر خود را به حداقل برسانند.
معاملهگرانی که در موقعیت فروش هستند در این حالت خوشحال خواهند بود و اگر قیمت به سطح قبلی برگردد ممکن است به حجم موقعیت معاملاتی خود اضافه کنند. در نهایت، معاملهگرانی که وارد بازار نشدهاند، در صورت بازگشت قیمت به سطح حمایت قبلی، با پیشبینی این که قیمت قرار است ریزش بیشتری را تجربه کند وارد موقعیت فروش میشوند.
باز هم تعداد زیادی از معاملهگران آماده هستند که در این سطح وارد شوند و دست به حرکتی بزنند؛ اما در اینجا به جای خریدن وارد موقعیت فروش میشوند. در بررسی واکنشهای معاملهگران به سطوح مقاومت هم میتوان عکس همین رفتار را مشاهده کرد.
نمونههایی از جابهجایی نواحی
این مثالها یک اصل مهم تحلیل تکنیکال را نشان میدهند: این که سطحی که قبلاً نقش حمایت را بازی کرده است، سپس به مقاومت تبدیل میشود.
در مقابل، وقتی قیمت بتواند سطوح مقاومت را بشکند و به نقطهای بالاتر از آن صعود کند، این سطوح نقش حمایت را بازی خواهند کرد. این مسئله در هر چارت یا بازه زمانی (time frame) دیده میشود. اگرچه سرمایهگذاران معمولاً برای مشخص کردن نواحی حمایت و مقاومت از چارت روزانه استفاده میکنند، بازههای زمانی کوتاهتر هم به کار میروند. بهخصوص معاملهگران کوتاهمدت برای تعیین سطوح حمایت و مقاومت از بازههای زمانی کوتاهتر استفاده میکنند.
نکته مهم: موضوع روانشناسی حمایت و مقاومت تنها مربوط به قیمتهای مشخص نیست. این فرآیند میتواند در خطوط روند صعودی و نزولی قابل بحث باشد.
احساسات و رفتار انسان
ترس، طمع و غریزه گلهای (herd instinct)، عباراتی هستند که وقتی درباره روانشناسی پشت بازارهای مالی بحث میکنیم مطرح میشوند.
علت این است که احساسات انسان در حرکات قیمتی که در بازار مشاهده میشوند، تاثیر داشته و نقش بازی میکند. از همین جهت، میتوان نمودار قیمتی را به شکل سیر زمانی خوشبینی و بدبینی فعالان بازار در نظر گرفت.
نمودارهای قیمت نشان میدهند که بازیگران بازار چگونه نسبت به تغییرات انتظارات از آینده واکنش نشان میدهند. به عنوان نمونه، ترس و طمع همانطور که بالاتر نشان داده شد، در رفتار شرکتکنندگان بازار دیده میشود. وقتی قیمت دوباره به سطح حمایت ریزش میکند، معاملهگرانی که در موقعیت خرید هستند، به حجم معامله خود اضافه میکنند تا سود بیشتری به دست آورند. در عین حال، معاملهگرانی که در موقعیت فروش هستند، از موقعیت معاملاتی خود خارج میشوند؛ چرا که از ضرر کردن و از دست دادن پولشان میترسند.
غریزه گلهای هم در این مثال به این صورت نشان داده میشود که معاملهگران تمایل دارند در نزدیکی سطوح حمایت و مقاومت رفتار جمعی مشابه از خودشان نشان دهند و این سطوح را تقویت کنند.
معاملهگران همچنین میتوانند یک جور پاسخ شرطی را طبق چیزی که به آن «لنگر انداختن (anchoring) یا همان قیمت مرجع» میگوییم تجربه کنند.
لنگر انداختن ابداعی از حوزه مالی رفتاری (behavioral finance) است که استفاده ناخودآگاه از اطلاعات نامرتبط را توصیف میکند. برای مثال میتوان به قیمت خرید یک ورقه بهادار به عنوان یک نقطه ارجاع ثابت (یا همان لنگر) برای گرفتن تصمیم درباره آن ورقه بهادار اشاره کرد.
بنابراین اگر یک سطح حمایت یا مقاومت در گذشته ایجاد شده باشد، میتواند یک لنگر جمعی درست کند که همان سطوح در آینده به عنوان حمایت یا مقاومت عمل کنند.
به این مثال توجه کنید: وارد مغازهای میشوید و قصد خرید کالایی را دارید. در حالت اول فروشنده قیمت آن را 200 هزار تومان اعلام میکند و در نهایت میتوانید با تخفیف آن را با قیمت 150 هزار تومان بخرید. در حالت دوم فروشنده قیمت را 150 هزار تومان اعلام میکند و در نهایت کالا را با همین قیمت میخرید.
طبق فرآیند لنگر کردن، حالت اول برای شما خوشایندتر است؛ چرا که در حالت اول قیمت 200 هزار تومان در ذهن شما لنگر شده است و باقی مسائل را نسبت به آن میسنجید. بنابراین حس میکنید در حالت اول کالا را ارزانتر خریدهاید. این به دلیل لنگر شدن قیمت اول در ذهن شماست.
سطوح قیمتی احساسی
سطوح حمایت و مقاومت دیگری که از احساسات انسان تاثیر میگیرند، اعداد صحیح و رُند هستند (چون به خاطر سپردنشان آسان است).
برای مثال میتوان به بالاترین و پایینترین قیمت در یک سال گذشته یا رویدادهای تاریخی مثل زدن یک سقف جدید در بازار اشاره کرد. معاملهگران به چند دلیل به سمت این سطوح قیمتی روانی جذب میشوند. یک دلیل این است که این قیمتها در گذشته نقاط خاص و مهمی بودهاند و معاملهگران میدانند که باز هم قرار است اینطور باشد.
بازیگران بازار اغلب، انتظارات آینده را بر اساس آنچه در گذشته رخ داده است میسنجند؛ برای مثال اگر یک سطح حمایت در گذشته کار کرده است، معاملهگر فرض میکند که در آینده هم دوباره نقش حمایتی خود را ایفا خواهد کرد. یک علت دیگر برای مهم و خاص بودن سطوح قیمتی احساسی این است که این سطوح، توجه زیادی جلب میکنند و به انتظارات و پیشبینیها شکل میدهند. این باعث میشود که معاملهگران بیشتری آماده واکنش دادن شوند و حجم بازار افزایش یابد.
برای مثال وقتی سقف قیمت شکسته میشود و قیمت به بالاترین حد تاریخی خود میرسد، معاملهگران تصور میکنند که چون سطوح مقاومتی برای جلوگیری از افزایش قیمت وجود ندارد، قیمت به حرکت صعودی خود ادامه خواهد داد.
بنابراین هیجان شدیدی در بازار شکل میگیرد. وقتی خریداران بیشتری وارد میشوند، خوشحالی از افزایش قیمت میتواند باعث رشد بیشتر آن شود. مشارکت در بازار افزایش مییابد و قیمت از سقف قبلی خود بالاتر میرود تا جایی که این اشتیاق محو شود و در این نقطه، سطح جدید مقاومت شکل میگیرد.
سوالات پرتکرار
در این قسمت به پاسخ برخی از سوالات پرتکرار درباره روانشناسی حمایت و مقاومت میپردازیم.
سطوح حمایت و مقاومت چه هستند و چگونه شکل میگیرند؟ میتوان سطح حمایت را مثل یک کف و سطح مقاومت را مانند یک سقف برای قیمتها در یک بازار در نظر گرفت.
قیمتها دچار ریزش میشوند و سطح حمایت را آزمایش میکنند؛ در این زمان دو حالت میتواند اتفاق بیفتد. حالت اول این است که این سطح موفق به نگه داشتن قیمت میشود و قیمت را دوباره به سمت بالا هل میدهد. حالت دوم این است که قیمت سطح حمایت مورد نظر را به سمت پایین میشکند و احتمالاً به ریزش خود ادامه میدهد تا به سطح حمایت بعدی برسد.
این سطوح تا حدی به دلیل روانشناسی بازار شکل میگیرند که در نواحی حمایت، سنتیمنت گاوی (bullish) یا صعودی و در نواحی مقاومت، سنتیمنت خرسی (bearish) یا نزولی ایجاد میکنند.
چرا این سطوح برای معاملهگران تکنیکال اهمیت دارند؟
معاملهگران از سطوح حمایت و مقاومت برای برنامهریزی نقاط ورود و خروج معاملات خود استفاده میکنند.
اگر حرکات قیمت روی نمودار سطوح حمایت را بشکند، میتواند بسته به بقیه اندیکاتورها، به عنوان فرصتی برای خرید یا فرصتی برای ورود به موقعیت فروش دیده شود. اگر این شکست در یک روند صعودی اتفاق بیفتد، حتی میتواند نشانهای برای برگشت قیمت باشد.
نقش لنگر انداختن در روانشناسی حمایت و مقاومت چیست؟
فرآیند لنگر انداختن یا لنگر کردن، یک ارزش قراردادی را میگیرد و به آن برای معاملهگران معنا میدهد.
بنابراین سطوح حمایت یا مقاومتی که قبلاً ایجاد شدهاند، میتوانند لنگر شوند و در نتیجه، حمایت و مقاومتهای بعدی هم در آنها اتفاق بیفتد؛ حتی اگر این سطوح نشاندهنده هیچ مسئله بنیادی (fundamental) نباشند.
به همین صورت، اعداد رندی مثل 1,000 دلار یا 25,000 دلار میتوانند نقش سطوح حمایت یا مقاومت را بازی کنند. علت این امر عوامل فاندامنتال نیست، بلکه صرفاً از نظر نمادین به عنوان لنگرهای روانی دارای معنا هستند. وقتی این سطوح شکسته میشوند، معاملهگران هم لنگرهای خود را مطابق آن دوباره تنظیم میکنند.
پرداختن به روانشناسی حمایت و مقاومت توسط تحلیلگران تکنیکال برای بررسی قیمتهای گذشته و پیشبینی حرکات بازار مورد استفاده قرار میگیرد.
این نواحی را میتوان با ابزار ساده تحلیل تکنیکال، مثل خطوط افقی یا خطوط روند صعودی و نزولی یا با استفاده از اندیکاتورهای پیشرفتهتری مثل فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci retracement) رسم کرد.
روانشناسی بازار نقشی اساسی در حرکات قیمت ابزار مختلف مالی دارد؛ چون معاملهگران و سرمایهگذاران گذشته را به یاد میآورند، نسبت به تغییرات شرایط واکنش نشان میدهند و حرکات آینده بازار را پیشبینی میکنند. دانستن نحوه فکر کردن بازار، بهترین راه برای مشخص کردن حرکت بعدی آن است.
ثبت دیدگاه
0دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که دیدگاهتان ثبت میشود.